برداشت شخصي

یازار : آزادتورك

هميشه اين نكته برايم جالب بوده كه قانونمندي زبان تركي در ديگر زبانها رعايت نشده.

 

اينكه بعد از هزاران سال به اين نكته فكر ميكنم و مي بينم فارغ از تعصبات زباني و قومي چقدر زبان زيبايي داريم شايد براي شما هم جالب باشد.

 

اندامها در زبان تركي بر اساس يك حرف واحد نام گذاري شده اند :

ديل(زبان) دوداق(لب) داماق(كام) ديش(دندان) ديمديك(منقار) همگي با حرف دال شروع ميشوند

هر اندامي كه از بدن خارج شده با  حرف ق شروع ميشود

قيچ( پا) قول(دست) قاناد( بال) قويروق(دم) قارون(شكم) قولاق(گوش)

اندامهاي چشم با گاف شروع مي شوند

گوز(چشم) گاش(ابرو) گيله( عنبيه) گيپريك(مژه)

از بالاي سر تا كمر با ب شروع ميشوند

باش(سر) بوينوز( شاخبويون(گردنبئل (كمر)بوخون(پشت) بورك(قلوه) بارساق (روده)

شايد حتي بورك(كلاه) و باشماق(كفش) كه در هر دو سوي بدن ما را ميوشانند از روي انتخاب بوده و يا هر اندام تيز  با زاويه بدن مثل ديرناق(ناخن) ديز(زانو) ديرسك(آرنج) دابان(پاشنه) كه با د شروع شده اند.

در چهار راه آبرسان زير يك تبليغ شعار زيبايي نوشته اند كه : اگر اتفاق بود يكبار بود...

خوشحالم كه اين نكته را  كشف كردم.



غير بومي بودن زبان فارسي دري در ايران

یازار : آزادتورك

بعد از درج شدن مقاله " فارسي دري، زبان مهاجر يا بومي در ايران " در اين وبلاگ، كه در حقيقت بخشي از متن اصلي يكي از موضوعات مورد بحث در كتاب "زبان تركيو بررسي تاريخ ، زبان و هويت آنها در ايران " بود ؛ احيانا در ذهن بعضي از خوانندگان هموطن فارس زبان و بعضي از اقشار غير فارس زبان و حتي تركان ساكن ايران كه از شروع تحصيلات ابتدايي تا پايان دوران دانشگاهي فقط به زبان فارسي و يا با انتخاب رشته دانشگاهي، به زبانهاي بيگانه ديگر جز به زبان تركي خودشان تحصيل مي كنند و آنچه كه در اين مقاله نوشته شده ممكن است مغاير با آموخته هاي آنان در مدارس و دانشگاه ها باشد و سئوالاتي در ذهنشان  مطرح شده باشد كه جوابي در مقاله ياد شده به آن نيافته باشند و آنها را در شك و ترديد بگذارد  كه چگونه آنچه كه در طول دوران تحصيل به آنها آموزش داده شده  متفاوت از آن چيزي است كه در اين مقاله آمده است ؛ لذا ما بعضي از سئوالاتيكه احتمال دارد ذهن آنان را مشغول كرده و جوابهاي آنها را نيافته باشند دراين مقاله درج مي كنيم .

در درجه اول بايد ياد آوري كنم غيربومي و مهاجر بودن زبان فارسي دري در ايران به اين معنا نيست كه اگر هموطنان فارس زبان ما بر اساس واقعيتهاي بيان شده در اين مقاله و يا ديگر مقالات، و بر اثر مطالعات غير  درسي خود ، قبول كردند كه زبان فارسي دري كه امروز زبان مادري آنها شده است و در مدارس و دانشگاهها هم به اين زبان تحصيل مي كنند ولي اين زبان در گذشته زبان مردم كشور ديگري بوده و با گذشت زمان جايگزين زبان قديمي آنها شده ، ديگر از فرداي روز قبول اين واقعيت، نبايد آنها به زبان فارسي صحبت كرده و يا در مدارس و دانشگاهها تحصيل كنند !

نه ، اصلا چنين نيست؛ ما معتقديم  زبان هر ملتي نشانه هويت، موجوديت ، شخصيت و  بخشي از تاريخ آن ملت است و  تكلم بدون حس حقارت، تحصيل و تدريس از دوران ابتدايي تا عالي در استانها و مناطق سكونت آن ملت و با توجه به كثرت جمعيت بعضي از آنها ، رسمي بودن و آموزش آن زبان در مقاطع مختلف در سرتاسر كشور ،آفرينش ادبي و پرورش استعداد و ذوق هنري در زبان مادري را از حقوق مسلم آن ملت دانسته اعتقاد داريم  بر هر انسان آزاده اي لازم و واجب است نه تنها  بر حق زباني و فرهنگي ملل ساكن در ايران، بلكه بر حقوق زباني و فرهنگي  همه ملل جهان بدون حب و بغض عقيدتي، نژادي و سياسي احترام بگذارد هر چند كه زباني كه امروز اين ملّتها صحبت مي كنند ، ممكن است در گذشته زبان رسمي و يا مادري ملت ديگري بوده باشد !

چرا كه ما تركها تلخي و عذاب عدم تحصيل به زبان مادري را با توجه با اكثريت نسبي بودن جمعيتمان در ايران ، با تمام وجودمان  چشيده و مي چشيم و هر گز اين عذاب و تلخي را بر هيچ ملتي روا نمي داريم !

 آنچه كه ما در اينجا از موضوعات مربوط به زبان فارسي دري بحث مي كنيم از بابت زبانشناختي تاريخي و خاستگاه اصلي  اين زبان است نه از بابت خداي ناكرده زير سئوال بردن حقوق زباني هموطنان فارس زباني كه ساليان دراز است فارسي دري زبان مادري آنها شده است !

به همين جهت ما به سئوالاتي كه از طرف بعضي از هموطنان فارس زبان به صورت E-mail  و يا comment خصوصي براي من فرستاده شده و خواستار جواب آن جهت رفع ابهام شده اند و امكان جوابدهي به دليل طولاني بودن پاسخ به آنها در قسمت comment  نبود ، مصلحت را در اين ديديم كه جواب اين ابهمات را به صورت مقاله و در همين وبلاگ درج كنيم.

سئوالهاي بعضي از مطالعه كنندگان اين وبلاگ : 

1- در ارتباط با مقاله " فارسي دري، زبان مهاجر و يا بومي در ايران  "  بايد بگويم در كارنامه اردشير بابكان مي خوانيم :  " پات (به) ، خواتاي (خداي ) ، داتاري (دادار )، رايومند (رايومند )، پات (در )،كارنامج (كارنامه)، به (اي)، ارتاخشير پاپكان (اردشير بابكان)، ايتون (آن تو )، نبشت (نوشت)، استات (است)، كو (كه)، ارانشهر (ايرانشهر )، پس (پس)، هيچ (از )، الكساندر هرميك (اسكندر مقدوني )، يك سد و چهل (يك سد و چهل )، كتك خواتاي (كدخداي)، بت (بود ) "

مي بينيد كه پارسي دري تقريبا تراش خورده پهلوي ساساني و پارسيك است. ما زبان ديگري داريم به نام پهلوي اشكاني يا پارتيك كه مادر زبانهاي كردي، لري، گيلكي و... بوده و ارتباطش با فارسي در حد واژه زباني است.

از آنجايي كه پارتي منقرض شده بود بيگانگان زبان جديد مردم ايران را كه پارسي و از ريشه پارسي باستان بود را پهلوي ناميدند، اين نامگذاري اشتباه بود . فرق دو پهلوي را بدانيد.


آرديني اوخو

سرخپوستان

یازار : آزادتورك

اثر ميرفاتح زكييف:محقق و استاد تاريخ دانشگاه غازان
 ترجمه: دكتر رحمت قاضياني
  قديميترين ريشه هاي قومي انسانها معمولا از طريق زبان شناسان و با بررسي مطالعات زبانشناسان و با اضافه كردن مشاهدات باستانشناسي به ان پيدا مي كنند.در علوم زبانشناسي و تاريخي مرسوم در اروپا و روسيه،كه با ادعاي مركزيت براي هندواروپائي ها نوشته شده،سعي شده كه تقسيم زبان اورال-التائي به زبان هاي التائي و اورالي از حدود ده هزار سال پيش و تقسيم زبان التائي به زبان هاي تركي مغولي ، منچوري و ژاپني- كره اي از حدود شش هزار سال پيش و تقسيم زبان تركي مغولي به زبان هاي تركي و مغولي حدود چهار هزار سال پيش اتفاق افتاده است.

 اولين شكاف در ديدگاه فوق در قرن هفده اتفاق افتاد و در قرن نوزده ضربات سختي به ايده فوق وارد شد و. در قرن بيست تناقض گفته هاي مدعيان ثابت شد.
 
 در سال 1638 اقاي " جان ژوسلين" (1)متوجه شدند كه در زبان سرخ پوستان امريكا اثاري از لغات تركي وجود دارد. در قرن نوزده " اتو رريك" (2) در زبان اقوام " سو" از سرخ پوستان شمال امريكا ليستي از لغاتي با نزديكي به زبان تركي تهيه نمود. مثلا،" تانگ"يعني طلوع " تائي " يا " تانگي " يعني اموختن. " اتا " يعني پدر، " اينا " يعني، مادر، " تا " يا " ته " يعني ضميمه اي براي مكان ، " اكتا " يعني " يك طرف " و غيره. در ايتاليا و فرانسه نيز بررسي هائي مشابه انجام شد و نتايجي يكسان بدست امد.
 
 دانشمند سوئدي اقاي " استيك ويگاندر " (3) تعدادي از تحقيقات خود را در مورد رابطه بين زبان هاي قوم " مايا " و زبانهاي التائي انتشار داده است. اقاي " ا. كاريمولين ، 141-136 1976 (4) در تحقيقات خود مثالهاي زير را اورده است." ااك " يعني خيس ، " اكا "-" اگا " ، " اقا " يعني جريان ، جاري شدن . " بالديز " يعني خواهر جوانتر همسر ، " بايال " يعني ثروتمند و فراوان، " بويا " يعني رنگ ، " بور " يعني بافتن گيسو، " ايك " يعني ظاهر شدن، و " تور " يعني استادن.
 
 در زبان سرخ پوستان امريكائي " مايا " صداهاي " ي " و " يو " بطور مكرر قابل تبديل و تغيير هستند و اين معمولا فونتيك تركي را بخاطر مي اورد.مثل زبان تركي در زبان " مايا " كلمه " ياش "به مفهوم نو و تازه و جوان مي باشد و تركيب ان مثل " ياشيل " يعي سبز است.(دييگو.د.لاندا،1955،19،77،79 ) (5).
 
 دانشمند روسي اقاي " يو.وي.كنوروزوف " (6) براي مدت طولاني و مستمر، نوشته ها و فرهنگ قوم " مايا " را مطالعه كرده است.در نتيجه او ليست لغات مربوط به زبان " مايا " را تنظيم كرده ولي هيچوقت به اين فكر نيفتاده كه تشابهي بين ان لغات و واژگان زبان تركي وجود داشته است.بعضي از اين تشابهت در زير اورده شده است.
 
 " چاك " يعني رنگ در كلمه " چاگيلدير انعكاس دادن " " چاك " يعني تنور و بخاري . در كلمه " چاقما " يعني سنگ اتش زنه." ياش كين " ، يعني خورشيد. در تركي " كين " ( گون ) به خورشيد اطلاق مي شئد. كلمه تركي " كن ياش " ( گون ياش" در تركي باستان با كلمه " ياش كيك " ( ياش كين- ياشيك ) با معني خورشيد مترادف است.در زبان " مايا " كلمه " ياش " به معني اتش استفاده شده است و در تركي تاتارها كلمه " ياشن " (روشن شدن) با معني اتش ارتباط دارد. كلمه " گون " ( خورشيد ) در هر دو زبان با معني اتش ارتباط دارد.
 
 تمام اين بررسي ها نشان مي دهد كه تشابهات معاني در لغات تركي و زبان " مايا " تصادفي نبوده ، بلكه به تشابه ساختار زباني انها مربوط مي شود.
 
 " ااك " – روشنائي
 
 " ايچين " – حمام كردن. " اچ +اين " –در اب فرو رفتن در يافتن.
 
 " چن " – چاه ، طبيعي و نه مصنوعي. " چونگل " – گود.
 
 " ايشيل " قسمتي از سرزمين مايا، " ايش ايل " يا " ايچ ايل " – مملكت داخلي، با قسمت انتهائي
 
 " ال ايل " اسامي مكانها بصورت زير وجود دارد.
 
 ايشيل، تسنتال.تسوتس ايل. چول ، چونت ايل ، پوهلاب ايل.باك هال ايل ، كوسوم ال . چكتمال . كونگ ال، ايتسم ال، و وك ياب ال.(دييگو.د.لاندا )
 
 البته امكان اينكه مثالهاي بيشتري از نظر تشابه زباني بين زبان مايا و ترك اورده شود وجود دارد ، ولي مثالهاي قبلي بيان شده نشان مي دهد كه زبان مايا از نظر عاريه هاي تركي غني است.
 
 مردم مايا مثل تركها منسوبين جوانتر و بزرگتر را به خوبي تشخيص مي داده اند و انها را به عناوين مختلف صدا مي كرده اند.(دييگو.لاندا.1955،48)(7).( ايلمينسكي.ان.اي.1862،22،23) (8) .
 
 موزيك قوم مايا مثل تركها اساس پنج صدائي ( پنتاتونيك) داشته است.
 
 تحقيقات " يو.وي.كنوروزوف " (9) نشان مي دهد كه نظام اجتمائي قوم مايا شبيه جامعه سومر و مصر بوده است.در هر دو ،ساختار قبيله اي با ساختار برده داري تركيب شده بوده است.(دييگو..د لاندا.1955،37) (10)
 
 چون ماياهاي امريكاي شمالي از جهات متفاوت تركها را به خاطر مياورد، بعضي دانشمندان مايا ها را " پراترك" (ماقبل ترك) بحساب مي اورند.بنظر ما براي نفي يا اثبات هر مدعائي لازم است كه مطالعات تطبيقي دقيقي از نظر زبان شناسي تاريخي ،باستان شناسي ، انسان شناسي، افسانه شناسي،و هنري اين انسان ها داشته باشيم. تنها در سايه چنين مطالعاتي ميتوان گفت كدام يك از انها قدمت بيشتري دارند. بعضي اقوام سرخ پوست امريكا،چه ماقبل ترك و چه غير ترك ،در اوراسيا تاثيرات عميقي از ترك ها را بر خود داشته اند. از هر ريشه اي كه باشند ، تاثيرات و نزديكي زياد انها را به نركها نشان مي دهد كه در 20 تا 30 هزار سال پيش تركها در قاره اوراسيا بطور وسيع پراكنده بوده اند.
 
 در مخالفت با نتيجه گيري فوق ،طرفداران مركزيت اروپائي علوم،وجود ارتباط اقوام سرخ پوست امريكا با قبايل اوراسيا را رد مي مي كنند.ولي بررسي دقيق نشان ميدهد كه در حدود 20 تا 30 هزار پيش تنگه برينگ وجود نداشته است و قاره امريكا و اسيا بوسيله خشكي پل مانندي بهم وصل بوده اند و انسان ها ازادانه و به راحتي از انها در رفت و امد بوده اند.(ب.كوزميشكف.342.1968) (11) . انواع انساني ، مطابق خصوصيات سرخ پوستان امريكا ، هم در اسيا و هم در اروپا پيدا شده اند ، همچنين در باشقيرستان (گ.ماتيوشين 29-30.1969 ) (12) و هم در مغولستان (نووگرودوا . اي.ا.30-1977 ) (13).جمجمه ها و مقبره هاي پنج هزار ساله نشان مي دهد كه اجداد سرخ پوستان امريكا در اين مناطق زندگي مي كرده اند.
 
 هيئت اعزامي باستانشناسي مشترك امريكا و حكومت شوروي، بدين نتيجه رسيده اند كه مردماني از اسيا به قاره امريكا ، از طريق تنگه برينگ ، الاسكا و جزاير الوتيان مهجرت كرده اند.سرپرست اين گروه اعزامي ، "اوكلانيكوف " متوجه شده است كه سيبريه اي ها ،اولين اريكائي ها هستند.(اكلانيكوف1975-33) (14).انها بتدريج مسافرت سخت و طولاني بسوي امريكاي جنوبي داشته اند.(ب.كوزميشكوف.1968-343) (15)
 
 اعلام اينكه باستاني ترين تركها در اروپاي غربي،حتي در سبه جزيره ايبري زندگي مي كرده اند،ميتواند فرضيه اولين مهاجرت به امريكا،از طريق اروپا را مطرح كند. ولي اين فرضيه احتياج به بررسي خيلي دقيق دارد.
 
 مردم "مايا" نشان ميدهند كه انها گروه بزرگي از سرخ پوستان امريكائي هستند كه در شبه جزيره يوكاتان ساكن شده اند . مايا ها قبل از دوره ما، تمدن و فرهنگ بسيار پش رفته اي ايجاد كرده بودندكه احتياج به مطالعات مخصوص دارد، ما فقط اينرا ميدانيم كه تمدن انها توسط فاتحان اسپانيائي از بين رفته است.
 
 اگر همانندي تركها و سرخ پوستان امريكا ثابت شود،مي توانيم بگوئيم ،تركها قبل از اينكه اجداد سرخ پوستان امريكا به انجا مهاجرت بكنند وجود داشته اند.در صورتي كه مهاجرت اجداد اوراسيائي سرخ پوستان امريكا از طريق تنگه برينگ (كه قبلا وجود نداشته) انجام شده باشد،بايددر مورد اقوام بسيار قديمي تركي در ناحيه شرق سيبري زندگي مي كرده اند، تحقيقات گسترده اي صورت گيرد.اگر دانشمندان بتوانند ثابت كنند كه مهاجرت از طريق اروپا صورت گرفته، بايد در ان مناطق در مورد اجداد قديمي تركهاي ان مناطق تحقيقات وسيعي انجام شود.



خيلي از ما ايراني ها نژادپرست هستيم

یازار : آزادتورك

صبح آزادي: انديشه برابري و عدالت تاريخ درازنايي دارد. هر آنچه به انسان و رنج هايش مربوط است در دايره اين انديشه چاي مي گيرد. رونالدد دوركين از نسل جديد فيلسوفان حق است كه بر روي چگونه كاستن دردهاي انسان بسيار انديشه كرده است. او را مي توان خلف جان رالز دانست كه بر بسياري از حوزه هاي بي عدالتي و تبعيض مي شورد. تبعيض نژادي يكي از حلوه هاي نخستين بي عدالتي است.در بازخواني اين نوع تبعيض در جامعه ايراني سراغ دكتر صادق زيباكلام رفته ايم. اين استاد دانشگاه تهران كه كنش هاي بسيار موثري در حوزه هاي مختلف جامعه ايراني داردٰ در اين گفتگو به صراحت از نژادپرستي ايراني پرده بر مي دارد و بر نگاه انكارگرايانه برخي روشنفكران درباره تبعيض هاي قومي مي شورد

رونالد دوركين، فيلسوف حقوق دانشگاه نيويورك، ديدگاه هاي منحصر به فردي درباره برابري، تبعيض نژادي، عدالت، اخلاق و حقيقت دارد. به نظر شما، نسبت يا وضعيت ما ايراني ها با اين واژه ها چگونه است ؟ ما چقدر عادل هستيم و چقدر بي انصاف؟ چقدر به برابري اعتقاد داريم و چقدر تبعيض آميز عمل مي كنيم؟ پرسش مشابه ديگري كه ميخواستم با شما در ميان بگذارم اين است كه برخي از متفكران، و صاحب نظران، ادعاهاي كلاني مطرح مي كنند و حكم كلي مي دهند مثلا مي گويند؛ ما ايراني ها از انديشيدن امتناع داريم ، يا ما ايراني ها، باهوش و تمدن ساز هستيم. آيا شما اساسا با اين دست نظرات در خصوص ايرانيان موافقيد؟


آرديني اوخو

حبيب ساهير

یازار : آزادتورك

آذربايجان ادبيياتينين گؤركملي بير نوماينده سي حبيب ساهير ، موعاصير دؤورده (1364ـ 1282) ياشاييب و ميللي بير شاعير اولاراق هر زمان اؤز خالقي و يوردونو دوشونوبدور. چوخ تاسسوفلرله بير سيرا چتينليكلره گؤره بو شاعيرين آدي چوخ آز ائشيديليب. بونا باخماياراق كي سورگونلويه معروض قاليب و هر بير آجيليغا دؤزوب ، چوخ معنالي و درين شئعرلر ده ياراديب. آنجاق، ايراندا بارماق سايي اولاراق اثرلري چاپ اولونوب. بيز بو مجموعه ده چاليشيريق حبيب ساهيرين چاپ اولونماميش شئعرلريني و يا خود هر هانسي بير غزئتده و يا ژورنالدا و… داغينيق فورمادا چاپ اولونموش اثرلريني بير يئره توپلاييب و بير كيتاب شكلينده چيخارتماقدير.

اي يوردداشيم! آنا وطنين ماتمينده باخ
دوشمن چيراق ياخيب نئچه ايللردي توي توتور
طوفانلي سام تكين قورودور بوستاني ، باغي
دهشتلي اژدها كيمي، او ، هر شئيى اوتور

باخ غربدن قوپان او اسارت دومانلاري
گوللو ، گونشلي ، باغچالاري، داغلاري بورور
سسسيز مزارليغا چئويره ن اود ديياريني
ايبليس-ى نابيكار! هله سلطنت سورور

شام يانديرير دا شاعير ائوينده ، غزل يازير
كئچميشده دونيادان كؤچن اول ياري اؤزله يير
ظولمت چؤكوبدو سانكي قييامت قارانليغي
هركس چكيب باشين قينينا صوبحو گؤزله يير

ائللر سؤنن اوجاقلاري اودلانديران زامان
ساغدان و سولدان ايتلري كؤشدورتدولر بيزه
مغريبده آرخاداشلارين آه، ياتمادان توزو
مشريقده پوسقودا اوتوران گيردي تبريزه

اودلار دييارينين ازلي، قانلي دوشماني
فارسلاشديرير سياست ايله آذر ائللرين
او، آنلاماز كي، كولتوروموز سئل كيمي آخار
هرگيز اونو آلماز اولور گوجلو سئللرين

قالمازدي داش ـ داش اوسته اگر تورك شاهلاري
ايران آديىلا مكتبي قورماسايديلار
يانمازدي تات اوجاغي، ديريلمزدي بير ده فارس
خانلار عربلر اؤنونده دورماسايديلار

سن سانما مردليك و شرف قالخيب اورتادان
مردانه ليك مرامىيميش اسكي خانلارين
بيليم نده ندي يوردداشيم؟ هرگون و هر گئجه
فارسين سيخيلمادان ائشيديرسن يالانلارين؟

توركون اولا ـ اولا گؤزه ل آهنگلي ديلي
تورك ائللري ديين نه اوچون فارسي اؤيره نير؟
اينسان حوقوقونو قورويان قورقودان سورون
ايرانداكي بو شوبهه سياست نه دير؟ نه دير؟

اينسان قول اولماييب، دوشونر اؤز ووقارينى
قول اولمايان ايتيرمز اولور قدر و قييمتين
غم ائتمه ، بو سحر دوغاجاق قيرميزي گونش
آنا ديليمين يئلي اسه جكدير سرين ـ سرين

تهران 21/8 /1350

سالخيم سؤيودلرين ساچي اولموش ايپك ـ ايپك
صوبحون نسيمي اسدي، اويان ائي قارا چيچك
رؤيالارين درين دنيزي بوغدو بيزلري
شئعريمده بلليدير گئجه نين غملي ايزلري

ظولمت توتوبدور گؤزلريني ، قورخورام گؤزه ل
سن آچماسان دا گؤزلريني، باغلاسين اجل
سن اولماسان قيزيل چيراغين قورتولور ياغي
سن اولماسان گول آچماز اولور شئعريمين باغي

سن سن خياليمين باهاري، گولو٬ باغچاسي
سن سيز جهاندا نئيله رم من سعادتي
آي گون بوتون جهاندا ائيله سه فلك
من ده قارا گولو سئچرم، اي قارا چيچك

10/10/1343

آنالار گونو

زيندانلاردا عزيز اوغلو چوروين
آياقلارين داليسيجا سورونن
يوخسا عطري سالونلارين بوروين
آنالارين گونودور؟

عؤمور بويو پالچيق ائوده ياشايان
ات يئرينه هر گون يئين پيشميش قان
سوت امري سوسوز قالان چوخ جاوان
آنالارين گونودور؟

گؤزل قيز قالالاردا ساتيلان
اسكي كيمي سونرا چؤله آتيلان
يوخسا اوغلو سولطان ، قيزي شارلاتان
آنالارين گونودور؟

بو اؤلكه ده عرصه اولموش حلقه وار
قارا لچك، قارا گونلو آنالار
بئله گونده عزيز قيزيم نه آنلار؟
او گونلر كي ، قيزيل گونش دوغاجاق
قيزيل بايراق قاناديني آچاجاق
آليشاجاق سؤنن بير چوخ اود ـ اوجاق
ييخيلاركن گونسوز، آيسيز ، شهسيز
او گونلرده اسارتدن قورتولان
آنالارين گونودور

بير اوسكوك ياغ قاليبدير قيراقدا
اودون يانيب كؤز قاليبدي اوجاقدا
قارا قيشدي، آجليق بيداد ائيله يير
بولود قاري قارا يئره اله يير

پالچيق ائوده ياتيب سولغون اوشاقلار
كولك اولور دام ـ باجادا ياغير قار
قارا گئييب باهار تكين بير گلين
قاري آنا يولا ديكيب گؤزلرين

الوان چيراق يانار ايكن سارايدا
دار آغاجي قورولوبدور بو تايدا
يئنكي دونيا بيزيم خاني چاغيرير
زيندانلاردا زنجيرليلر باغيدير…

گؤي اوزوندن سانكي اولدوز اله نيب
“پرسپوليس“ خاراباسي بزه نيب
رققاصه لر گليبديلر گيلاندان
گؤزه ل ـ گؤزه ل آكتيريسلر هر ياندان

28/9/1352

بو گونده اودلاديلار آذري كيتابلاري. آه!
بو قانلي فاجيعه دن اولمادي جهان آگاه؟
او يئنگي دونيالي اربابلارين سئوينديردي
سيچان دليكلريني اول ساتين آلان آگاه
گونش باتيب دار آچاركن اوفوقده قانلي چيچك
بوگون اؤتوب كئچه جكسه باشقا غملي گونلرده
بيزه ديوان توتان اول آرييالي فاشيستلره اول
ديوان توتوب گلجكده تلافي ائيله يه جك
زوالا اوغراماز اصلا بو اود ديياري دوشون!
بولوددا قالسا دا سؤنمز اوفوقده قيرميزي گون
گول آچ قارا له چه يين ائي آنا وطن! ائللر
حاضيرلاشير توي ائده قورتولوش زمانه اوچون

23/9/1352

اورميه

جننت سوراغين توتما بو ويرانه ده سن
بير گون گوذر ائت آخار سولار شهريندن
قويسايدي فلك اوزوم ديياريندان اينان
هئچ بير كؤنول آنلاماز نه دير درد-و ميحن

آي پارچالانار سويا دوشنده گئجه لر،
آي قاش ـ گؤز ائدر اييده لي كنده گئجه لر
گول عطري بورور كئچنده جانان يولدان
گوللر آچار او ائدنده خنده گئجه لر

رضائيه آدلانان
اورمييانين رنگي سولدو
خاراب قالدي ياشيل سالماس
او گوندن كي ، شاپور اولدو
من ديله مم فارس قارداشيم
باغلارينين گولو سولسون
لاكين شيراز، كيرمان سيزين
تبريز ـ سراب بيزيم اولسون
خويدان گئده ر جاجيملارين الواني
رئىدن گلير شاعيرلرين ديواني
هيندوستاندان راجه گلير، فيل گلير
فارسيستاندان بيزلره ده ديل گلير

ساهير

بير سوسوز قالميش آغاج تك قورودوم غربتده
تئز آياقدان دوشه ره ك، تئز ده قوجالدين ساهير
ياخشي گونلر مگر افسانه ايميش عالمده
يوخسا سن خار اولوبان پيس گونه قالدين، ساهير
بير ياوا شئعر-و غزل قوشماق اوچون ايل گئجه ني
شام ـ چيراق يانديراراق فيكرته دالدين، ساهير
سن كي ايللر بويو قزوينده تانينماز قالدين
ياخشي تئهراندا اؤزون ديللره سالدين، ساهير
هامي گوللندي ، عزيز اولدو بابا يوردوندا
سن ده غوربتده سولوب…..موزدونو آلدين ساهير
خسته ليك دؤرد نالا گلدي …ائويمه گيردي… آمان
چاره، درمان قاپيسين بوش يئره چالدين ، ساهير

(تهران) 7/10/1359


آرديني اوخو

قارغيش

یازار : آزادتورك

قارغيش

"ياشاسين آزادليق"

دمير واراقدا يازديغي بو شوعاري

بير ياشيل چينارا ميخلادي

دئمك بوخوولادي  چيناري

باغري يارا

          جاني ياري

گون به گون  آريقلادي  يازيق آغاج

آياق  باغلي

         هاراگئتسين؟

آنجاق باجاريردي

         سس- سميرسيز

                          يانا - يانا

آلنينداكي يازييا قارغيش ائتسين:

                                    - "ياشاسين آزادليق!

                                                 ياشاسين آزادليق!

                                                        ياشاسين..."

                                                                                       "و.ايلقار"


nifrin

"zendə bad azadi"

ahəni vərəgəcə ən biniviştə şuarə

itə səbzə çənarə fukoft

bugufti zəncir dəvəst çənarə

unə tən cica

   nisfə can

ruz be ruz lağərərabost binəva

pa dəvəstə

?kə yə buşun

tənha tanəse

tam - tum bəzər

dilə sucə əmrə

:xu sərniviştə nifrin bukune

-"!zendə bad azaddi

!zendə bad azadi 

...zendə bad"

 

نيفرين

"زنده باد آزادي"

آهني ورقه جا ان بينيويشته شوعاره

ايتا سبز چنارا فوكوفت

بوگوفتي زنجير دوست چنارا

اونا تن جيجا

نيصفه جان

روز  به  روز  لاغرابوست بي نوا

پا دوسته

          كه يه  بوشون ؟

تنها  تانسه

تام - توم بزه ر

ديل سوجه امره

خو سرنيويشته نيفرين بوكونه:

                                      -"زنده باد آزادي!

                                            زنده باد آزادي!

                                                 زنده باد ..."



Şu destanı

یازار : آزادتورك

 



بو داستاني330-327 ايللرينده كي حاديثه لرله علاقه ليدير. بو تاريخلرده مقدونيه لي ايسكندر، ايراني و توركيستاني ضبط ائتميشدي.

بو دؤورده ساكا حؤكمداري نين آدي بو ايدي. بو دئستانشو داستاني توركلرين ايسكندرله موباريزه لريني و گئرييه چكيلمه لري ايضاح ائديلمكده دير.

شرقه چكيلمه ين 22 عاييله نين توركمن آدييلا خاطيرلانمالاري ايله علاقه دار سبب آچيقلاييجي بير افسانه ده بو داستان ايچينده ايشتيراك ائتمكده دير.

 كاشغارلي ماحمود ديوان اللغت-ايتله توركده ايسكندردن ذوالقرنين اولاراق بحث ائتمكده دير. داستانين تثبيت ائديله بيلن قيسا متني بئله ياكونلاشديريلا بيلر: ايسكندر، تورك مملكتلريني آل/گؤتورمك اوزره حركته كئچديگينده توركيستاندا حؤكمدار بو آديندا بير گنج ايدي. ايسكندرين گليب كئچيجي بير آخين تشكيل ائتديگينه اينانيردي. بو سببله ده ايسكندرله دؤيوشمك يئرينه شرقه چكيلمگي اويغون تاپميشدي.

ايسكندرين ياخينلاشديغي خبري گلينجه اؤزو قاباقدا خالقي دا اونو ايزليه رك شرقه دوغرو يول آل/گؤتوردولر.

يگيرمي ايكي عاييله يوردلاريني بوراخماق ايستمه ديكلري اوچون شرقه گئدنلره قاتيلماديلار. گئدن قروپون ايزلريني ايزليه رك اونلارا قاتيلماغا چاليشان ايكي آدام بو 22 آداما راست گلدي. بونلار بير-بيرلرييله گؤروشوب موباحيثه ائت/موزاكيره ائتديلر. 22 آدام بو ايكي آداما: " چاتلار ايسكندر گليب كئچيجي بير آدامدير. نئجه اولسا گليب كئچر ، او داواملي بير يئرده قالا بيلمز.

 قال آچ " دئديلر. گؤزله ، اَيلن، دايان معناسيني وئرن "كال آچ" بو ايكي آدامين سويوندان گلن تورك بويونون آدي اولدو. ايسكندر تورك يوردلارينا گلديگينده بو 22 آدامي گؤردو و توركه بنزه يير معناسيندا " Türk maned" دئدي. توركمنلرين آتالاري بو 22 آدامدير و آدلاري دا ايسكندرين يوخاريداكي سؤزوندن قايناقلانميشدير.

 اصلينده توركمنلر، كالاچلارلا بيرليكده 24 بويدور آما كالاچلار اؤزلريني آيري قبول ائدرلر. حؤكمدار بو اويغورلارين يانينا گئتدي. اويغورلار گئجه باسقيني ائده رك ايسكندرين قاباقجيللاريني تخريباتا اوغراتديلار. سونرا ايسكندر ايله بو باريش ايديلر. ايسكندر اويغور شهرلريني ائتديردي و گئري دؤندو.

حؤكمدار بو دا بالاساگونا دؤنه رك بو گون بو آدييلا خاطيرلانان شهري ائتديردي و بورا بير تيلسيم كويدورتتو. بو گون ده لئيلكلر بو شهرين قارشيسينا قدر گلير، لاكين شهري كئچيب گئده بيلمزلر. بو تيلسيمين تاثيري هله سورمكده دير. بو داستانا گؤره ايسكندر توركيستانا گلديگينده توركمنلرين خاريجينده كي توركلر شرقه چكيلميشلر ايدي.

ايسكندر توركيستاندا موقاويمتله قارشيلاشماميش بو سببله ده ايره ليلمه ميشدير. بؤيوك اؤلچوده چاديرلاردا ياشايان توركلر ايسكندرين سفريندن سونرا شهرلر قورموش و مسكون حياتي اينكيشاف ائتديرميشلر.



توركجه‌ميزده قادين و اركه‌ك آيريمچيليغي ايله جينسييه ‌تچيليك

یازار : آزادتورك

مهران باهارلي

 

اؤته‌كيله‌شديرمه‌كÖtәkilәşdirmәk : غير خودي كردن

اوجالتماقUcaltmaq : ارج گذاشتن، متعالي دانستن

اوخولOxul : مدرسه

اورتاچاغOrtaçağ : قرون وسطي

اورتاقلاشاOrtaqlaşa : با مشاركت هم

اورتالOrtal : رسانه

اورونÜrün : محصول

اؤزگوÖzgü : خاص

اؤزگورله‌شمه‌كÖzgürlәşmәk : آزاد شدن

 


آرديني اوخو

آغاجاري

یازار : آزادتورك

مئهران بهاري- سوزوموز 

آغاجَري، آقاجَري (آغاجْ اَري) ايلي ترك تبار و ترك زبان، ساكن اطراف بهبهان. تيرههاي گونه گون آغاجري عبارتند از: افشار. بيگدلي، تيلكو، جامه بزرگي، جُغْتايي، داوودي، شعري، قره باغي و گشتتيل (فسايي، 2/270)

وجه تسميه و پيشينه تاريخي: آغاجري مركب از دو واژه تركي «آغاج» به معني درختو «اَر» به معناي مرد است كه مفهوم مرد بيشه را ميدهد (رشيدالدين، 1/35) 


آرديني اوخو